در ادبیات فارسی قدیمی اشعار بسیار زیادی وجود دارد که آمل در آنها ایفای نقش نماید،از اشعار اساطیری گرفته تا اشعار در وصف ایران و آمل،این شهر نقش بسزایی در تاریخ کهن فارسی در جهان داشته است.
از جمله این اشعار:
فردوسی
بیاراست گیتی بسان بهشت
به جای گیا سرو گلبن بکشت
از آمل گذر سوی تمیشه کرد
نشست اندر آن نامور بیشه کرد
بپردازم آمل نیایم به جنگ
سرم را ز نام اندرآرم به ننگ
بزرگان ایران ز گفتار اوی
بروی زمین برنهادند روی
فخرالدین اسعد گرگانی
از آن خوانند آرش را کمانگیر
که از آمل بمرو
انداخت یک تیر
طالب آملی
چو من فرزانه ای برخاست از آن بوم
طواف خاک آمل بایست کرد.
راوی
رسیدم به آمل شهر هفت رنگ
همه عارف و شاعر و مرد جنگ
بزرگان ایران زمین و بزرگان شهیر
ز میر حیدر و فخر رازی و ابن جریر
چو باشد نگینی بروی رود هراز
در آنجا شدم با خدا راز و نیاز
فحرالدین
تو گفتى بودش آب رودها مل
قاآنی
یا فکند آرش کمانی تیری از آمل به مرو
کز طرف فرخنده جشنی تیرگان
آراستند
یا
نه امطار مطر شد بعد چندین سال قحط
جشن شایانی به روز مهرگان آراستند
نیا
دماوندا
که سر بر آسمانی .. تو فخر کشور و مازندرانی
بلندا
سایه ات بر شهر آمل .. شهـیر و نامدار و جاودانی
صائب
تبریزی
هر
که چون صائب به طرز تازه دیرین آشناست
دم
بذو عندلیب باغ آمل میزند