فضای باز ایجادشده در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران
باعث گردید اکثر گروههای سیاسی مطرح در انقلاب به آزادی سیاسی دست یابند که گروههای
مارکسیستی و از جمله آنها حزب توده نیز از این قاعده جدا نبودند؛ لذا فرصت تاریخی
برای این حزب بهوجود آمد تا به بازسازی جایگاه خود اقدام کنند و با عضوگیری مجدد،
روابط خود را با رهبران انقلاب اسلامی نزدیک سازند. درخصوص وضعیت مارکسیستها باید
گفت که این گروهها از همان آغاز با مشکلات نظری و عملی مواجه بودند و برای آنان،
که شعار مبارزه با امپریالیسم و سرمایهداری را مطرح میکردند، اتخاذ موضعگیری
جدید در مقابل رژیم انقلابی مذهبی غیرممکن بود. آنها استقلال سیاسی جمهوری اسلامی
ایران را بهعنوان نشانهای از حرکت تدریجی اجتماعی به سوی تفاهم با اتحاد شوروی
تفسیر میکردند. اما از دیگر سو تقسیمبندی نخبگان سیاسی جدید را به دو بخش لیبرال
و مکتبی قبول نداشتند و میکوشیدند از اختلافات بهوجودآمده در بین این جناحها به
سوی خود بهرهبرداری کنند و همچنین وجود دو عامل باعث سردرگمی آنها میشد: نخست مواضع
جناحی اسلامی در داخل، که گاهی با تناقضهایی همراه بود، و سپس سیاست خارجی نه
شرقی و نه غربی که ایران، در چهارچوب آن، روابط با بلوک شرق و غرب را نفی مینمود. (1)
پس از اشغال ایران به دست متفقین در جنگ جهانی دوم و سپس
سقوط شاهنشاهی رضاشاه، به دنبال ایجاد فضایی باز، عدهای از زندانیان سیاسی
آزادشده به اتفاق هم تحت عنوان گروه 53 نفر به رهبری دکتر ارانی به فعالیت
کمونیستی روی آوردند و هسته اولیه حزب توده ایران را تشکیل دادند. پس از تشکیل
هسته اولیه این حزب، در ادامه رهبری آنها را ایرج اسکندری بر عهده گرفت و با کسب
اجازه از مقامات شوروی به طور رسمی تأسیس این حزب را اعلام کرد.
حزب توده اساساً فعالیت خود را با حمله به فاشیسم آغاز کرد
و براساس مرامنامه خود، بهعنوان حزبی بر پایه وحدت کارگران و پیشهوران، در قالب
سازمانی ضدامپریالیستی فعالیت خود را در ایران گسترش داد. حزب توده نسبت به اقلیتها
توجه وافری نشان میداد و از حمایت عدهای از اشراف نیز برخوردار بود. این حزب،
سالها پس از تشکیل سازمان، ماهیت واقعی خود را نشان داد و در پلنوم 7 تیر 1339
بود که خود را حزب طبقه کارگر در سراسر ایران نامید و مرام سیاسی خود را براساس
جهانبینی مارکسیسم ــ لنینیسم نهاد، و سپس اقداماتش را برای ایجاد جامعه
سوسیالیستی در ایران گردهم آورد. (2)
سالهای 1359 ــ 1360 دوره تثبیت حزب توده و اوج فعالیتهای
آن محسوب میشود. در این دوره حزب توانست تشکیلات علنی و مخفی نظامی خود را منسجم
سازد و به فاز فعالیتهای گسترده سیاسی، تبلیغاتی و اطلاعاتی وارد شود. طی این
دوره حزب توده کوشید با تبلیغ وسیع، خود را حامی استراتژیک خط امام معرفی کند و با
حمایت از اشغال لانه جاسوسی به دست دانشجویان خط امام، ادعای مشارکت در دفاع مقدس
و مقابله نظامی با خط بنیصدر و گروههای ضدانقلاب خود را حامی انقلاب نشان دهد و
جای پای خویش را در جامعه تحکیم بخشد، ضمن اینکه گوشهچشمی نیز به این مسأله داشت
که بتواند برای فعالیتهای سیاسیاش پروانه فعالیت قانونی از وزارت کشور بگیرد.
[3] در همین دوران حضور نورالدین کیانوری، که پس از انقلاب دبیر اول حزب توده شده،
بیانگر این مسأله بود که حزب کارکرد سیاسی جدیدی را مدنظر داشت و در این کارکرد
جدید، آنها به دنبال راه رشد غیرسرمایهداری بودند که عبارت بود از اعلام شعار
جبهه متحد خلق و تمهید اهرمهای مؤثر براندازی با هدف تصرف قدرت سیاسی، [4] و بر
این اساس کیانوری پس از سفری که به مسکو کرد تصمیم گرفت فعالیتهای گسترده حزب را
در این جهت آغاز نماید. نکته مهم این است که اگر بهراستی حزب توده حزبی مردمی و
انقلابی بود، نسبت به فعالیتهای علنی نباید نگرانی میداشت، ولی ازآنجاکه این حزب
دستنشانده بود و به بلوک شرق وابستگی داشت، مجبور بود تمهیدات مفصل و محتاطانهای
را برای فعالیت علنی خود به کار برد. این عوامل در ادامه باعث گردید که حزب دستخوش
مجموعهای از اختلافات و درگیریهای درونی شود که به صورت بحران نمودار شد و زمینههای
اضمحلال سریع آن را فراهم آورد. این بحرانها ریشه در مسائلی به شرح زیر داشتند:
ایدئولوژی الحادی، تعارض با انقلاب و جامعه اسلامی، و قدرتجویی و جاهطلبی. (5)
مشهورترین اختلاف مطرح، اختلاف میان باند کیانوری و ایرج
اسکندری بود که سابقه آن به قبل از انقلاب برمیگشت و اصلیترین عامل آن قدرتطلبی
بیشتر در عرصه سیاسی بود. در ادامه این اختلافات، در سال 1361، یعنی زمانی که دولت
میرحسین موسوی در سالهای ابتدایی و تثبیت خود به سر میبرد، تحت تأثیر مسائل جاری
انقلاب اسلامی، بحران عظیمی حزب را در بر گرفت که سیل پرسشها در این خصوص با
ناتوانی در پاسخگویی مواجه گردید، و اگر پاسخی نیز داده میشد در قالب توجیه و
سفسطه بود.
در همین دوران با وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و تأکید
رهبری انقلاب بر تداوم آن برای جلوگیری از تجاوز دشمن، که با به وجود آمدن اختلافاتی
میان رهبران نیز همراه شد، گروهی از حزب توده چنین تحلیل میکرد که انقلاب شکست
خورده و جناح راستگرا حاکم شده و خط امام مجبور شده است عقبنشینی کند. این در
حالی بود که در چنین شرایطی دولت پیرو خط امام، یعنی دولت موسوی، همچنان سیاستهای
کلان نظام را در عرصه داخلی و خارجی و با حمایت کامل رهبری انقلاب ادامه میداد.
از سوی دیگر گروهی از اعضای حزب نیز، بهرغم پذیرش وجود اختلاف و عقبنشینی خط
امام، معتقد بودند که این یک گام برای دورخیز است و در این مقطع خط امام یورش
نهایی خود را برای حل مسائل مبرم اجتماعی و سیاسی آغاز خواهد کرد و چهبسا که چنین
شرایطی فضای سیاسی را بر حزب توده سختتر کند. [6] در چنین وضعی حزب توده، که برای
دسترسی به قدرت حاکمه از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد، در برنامههای مصوب خود طی پلنوم
هفدهم برنامهای را منتشر ساخت که مضمون آن در ظاهر دفاع از انقلاب بود ولی چیزی
نبود جز استراتژی مسخ انقلاب اسلامی ایران یا براندازی خزنده، اما این استراتژی
شکست خورد و پس از آن بقایای حزب به تجدید سازمان در خارج از کشور تصمیم گرفتند و
بحث انقلاب ملّی ــ دموکراتیک را ارزیابی نمودند و نیروهای ضدامپریالیست و مردمی
را به تشکیل جبهه متحد ملّی فراخواندند؛ چراکه انقلاب ایران را شکستخورده میدانستند؛
زیرا نتوانسته است به اهداف خود دست یابد و این امر از آنجا ناشی میشد که حزب
پیروزی انقلاب اسلامی را نمیتوانست پیشبینی کند. (7)
طرح مسخ انقلاب که از طرف رژیم مارکسیستی شوروی طراحی شده
عبارت بود از تلاش همهجانبه برای جذب نیروهای رهاییبخش جهان سوم به مدار وابستگی
به بلوک شرق. در همین زمینه حزب توده کوشید تا جناح متمایل به شرق را در میان
رهبران اصلی انقلاب بیابد، ولی وقتی نتوانست به نتیجهای دست یابد، با نفوذ بر
عوامل پایین و مدیران اجرایی نظام خواست چنین دیدگاهی را در میان آنها ترویج دهد
که موفقیت چنین طرحی به منزله براندازی جمهوری اسلامی ایران بود. اما از سوی دیگر
طرح دیگری نیز تحت عنوان طرح کودتا مطرح بود تا در صورت موفق نبودن طرح مسخ
انقلاب، عملی گردد، ضمن اینکه شاخه نظامی هم تلاش میکرد به حوزههای اجرایی نفوذ
کند. حزب در این زمینه از دو تاکتیک عیان و نهان استفاده کرد. تاکتیکهای نهان
عبارت بودند از: 1ــ ایجاد بحران در حاکمیت و نیروهای اسلامی؛ 2ــ مطرح شدن در
جامعه به عنوان آلترناتیو؛ 3ــ تدارک وسیع به تصرف قدرت.
همچنین تاکتیکهای عیان نیز موارد زیر را در بر میگرفت:
1ــ طرح وسیع شعار جبهه متحد خلق به منظور تأمین فعالیت خود؛ 2ــ احتراز از
اظهارنظرهای عقیدتی و ایدئولوژیک به منظور جلوگیری از تحریک احساسات مذهبی مردم؛
3ــ انتقادهای ملایم با پوشش قانونی؛ 4ــ دفاع از حاکمیت در مقاطع مختلف پس از
انقلاب؛ 5ــ همسو نشان دادن مارکسیسم و اسلام.
[8]
به نظر میرسد سران و رهبران حزب توده، که تجربه چندینساله
فعالیت و شکست را داشتند، میکوشیدند به استراتژی ملاحظهکارانهای برای حفظ
موجودیت دست یابند، اما نتوانستند موفقیتی در این خصوص بهدست آورند و حزب، که
وارث برنامه 37 ساله سیاسی نظیر دستنشاندگی شوروی بود، سرانجام به جرم جاسوسی
مورد تهاجم نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. (9)سال 1361 تا 1362 دوره فروپاشی حزب توده
بود و با کشف شدن رابطه پنهانی حزب با ک. گ. ب آماج کنترلها و هشدارهای امنیتی
قرار گرفت تا از این بحران خارج شود، که از جمله آنها قطع ارتباط با شبکه ک. گ. ب
بود. اما بهرغم این فعالیتها در نهایت با پیگیری گسترده سازمانهای اطلاعاتی ایران
این اقدامات خنثی شد و در تاریخ 6 اردیبهشت 1362 طی عملیات امیرالمومنین (ع)، که
در شب میلاد مولای متقیان انجام شد، تمامی ارکان مخفی و علنی حزب فرو ریخت و با
اعلام دادستانی انقلاب این حزب منحل گردید. (10)
پینوشتها
[1]ــ یحیی فوزی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، ج 1،
تهران، عروج، 1384، صص 368 ــ 367
[2]ــ الهه کولایی، استالنیسم و حزب توده در ایران، تهران،
مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، صص 106 ــ 85
[3]ــ سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، ج 1،
تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370، ص 225
[4]ــ همان، ص 227
[5]ــ همان، صص 239 ــ 232
[6]ــ همان، ص 243
[7]ــ همان، ص 270
[8]ــ بهروز مازیار، شورشیان آرمانخواه، ناکامی چپ در ایران،
ص 213
[9]ــ احسان طبری، کژراهه خاطراتی از حزب توده، ص 178
[10]ــ سیاست و سازمان حزب توده، همان، ص 226