خاطرات شاهد عینی از حماسه آمل
حماسهی شش بهمنماه سال 60 آمل یکی از برگهای افتخار تاریخ انقلاب اسلامی ایران است. این حماسه موجب شد تا جبههی سومی که قرار بود به جبهههای جنوب و کردستان اضافه شود، در کمتر از 24ساعت، متلاشی شود. سردار سعادتی از جمله افرادی بود که بهعنوان مسؤول بسیج شهرستان بابل در آن حادثه حضور داشت.
سرتیپدوم پاسدار مهدی سعادتی می گوید : انقلاب اسلامی
ایران بهعنوان انقلابی نوپا شاهد حوادث و بحرانهای بسیاری بود که توسط دشمن
طراحی و اجرا شد. از جملهی آنها میتوان به توطئهی بنیصدر و منافقین، چریکهای
فدایی، واقعهی طبس، کودتای نوژه و جنگ تحمیلی اشاره کرد. یکی دیگر از موضوعات،
حضور در جنگل و بهخصوص جنگلهای شمال کشور بود. انتخاب مناطق شمالی کشور، - چه در
گیلان و چه در مازندران- به دلیل فعالیتهای حزب توده، وجود اندیشههای کمونیستی و
نیز ذهنیتی که از جنگهای چریکی و دهقانی نظیر ماجرای سیاهکل در قبل از انقلاب
وجود داشت، مکان مناسبی برای انجام جنگهای چریکی بود. پس از انقلاب نیز، به
اقتضای جوانی انقلاب و فضای باز سیاسی ناشی از آن، فعالیتهای گروهکها، منافقین و
کمونیستها که در ظاهر جوانهایی را هم جذب خویش کرده بودند، دست به دست هم داد تا
دشمن به دنبال اجرای طرحهایی در جنگل باشد.
چند گروه بودند
که از حرکتهای بنیصدر و منافقین حمایت میکردند. اما وقتی بنیصدر به همراه
سرکردهی منافقین فراری شد،آنها به دنبال یک قیام فوری بودند؛ یعنی میگفتند که
ما باید به هر شکل ممکن، ضربهای اساسی به جمهوری اسلامی بزنیم؛ مانند گروه
"رنجبران"، "اشرف دهقان"، "مجاهدین خلق(منافقین)" و
"اتحادیه کمونیستهای ایران" گروه رنجبران بیشتر در گرگان فعالیت میکردند.
اشرف دهقان بیشتر در جنگلهای نور، قائمشهر، ساری و... بودند. منافقین نیز در لاهیجان، قائمشهر
و عدهای هم در بابل مستقر بودند.
حوزهی فعالیت
اتحادیهی کمونیستها نیز بیشتر در آمل و در بیست کیلومتری این شهر، در منطقهای
به نام "مَنگُلدرّه" بود.
حادثهی شش
بهمن آمل برآمده از طراحی "اتحادیه کمونیستهای ایران" گروه بود که خود
را سربداران جنگل مینامیدند. اما اهداف آنها برای انجام این شورش یا بهزعم
خودشان قیام، مطرح کردن خود در سطح کشور و حضور فعال سیاسی، ایجاد زمینههایی برای
جلب حمایت خارجی و نیز ایجاد رعب و وحشت در دل نظام بود. آنها میخواستند به دلیل
اهمیت شهر آمل در استان مازندران بهعنوان مدخل ورودی استان و نزدیکی این شهر به
تهران، شهر را تصرف کرده، اعلام استقلال کنند. پس از آن هم بهزعم خودشان با
همراهی مردم آمل به تهران حمله کنند. آنها معتقد بودند که مردم آمل منتظر یک جرقهاند
و اگر ما حمله کنیم، مردم هم همراه ما میشوند و بعد برای حمله به تهران و بخشهایی
از مازندران آماده میشویم. حتی در سازماندهی عملیاتی خود، گروههایی را طراحی
کرده بودند که مردم را همراه با خود کنند. ضمن اینکه آنها فکر میکردند که آمل
بهعنوان منطقهی امن، نقطهی آغاز و سرپلی باشد برای مبارزه با جمهوری اسلامی.
اما آغاز مرحلهی
عملیاتی آنها، تقریباً ساعت 11، 12شب پنجم بهمن بود که بهتدریج حدود 100 نفر از
آنها وارد شهر میشوند و در خانهی یکی از اعضای اتحادیه جمع میشوند. نقشهی آنها
به این شکل بود که گروهی مأمور تصرف سپاه بودند. گروهی باید مقر بسیج را میگرفتند.
گروه دیگر وظیفهی تصرف فرمانداری و دادگاه انقلاب را برعهده داشتند. یک گروه هم
که میخواستند جادهی هراز را ببندند. اما همانطور که اشاره شد، گروهی نیز باید
مردم را همراه میکردند. برای این امر، روستایی بهنام "اسپیکلا" را
انتخاب کرده که از آنجا به شهر حمله کنند و تهاجم این گروه به آمل، با شلیک آرپیجی
آغاز میشود.
آنچه که در
همان ابتدا مشخص شد، اشتباه استراتژیک آنها تلقی همراهی مردم بود؛ بهطوریکه در
عمل و در همان آغاز درگیریها، مردم بهصورت خودجوش تا ساعت 4 صبح با آنها درگیر
شدند، بهطوریکه حتی نتوانستند وارد مقر بسیج شوند و چند نفر از آنها نیز کشته
شدند. پس از اولین هستهی مقاومت مردمی، بهتدریج نیروهای نظامی و مردمی از شهرهای
اطراف مثل بابلسر، محمودآباد، قائمشهر، بابل، لاهیجان و... وارد آمل شده و شروع
به سنگر سازی و رساندن مهمات کردند. برای اتحادیهی کمونیستها باورپذیر نبود که
حتی بانوان نیز نظیر روزهای انقلاب، به صحنه آمدهاند و کمک میکنند. یک عده سنگر
درست میکردند، عدهای کیسهی شن میآوردند، یک عده آذوقه میدادند، گروهی کمکهای
امدادی میکردند. این حضور مردم، آنها را با موجی از حمایتهای مردمی از
نظام مواجه کرد. آنها در تحلیل خود از اوضاع اجتماعی و سیاسی شهر آمل اشتباه
کردند. این شهر ریشهی مذهبی داشت و زمانی مرکز علویون بود. شهری عالمپرور و دارای شخصیتها و مراجع دینی و علمی
فراوان بود اما آنها فکر نمیکردند که آمل اینگونه در برابرشان بایستد.
آمل تقریباً تا
غروب ششم بهمنماه پاکسازی شد و محور هراز هم پس از حدود سیچهل ساعت باز شد. در
مجموع نتوانستند کاری پیش ببرند و یکی پس از دیگری به درک واصل شده و خیلیهاشان
نیز دستگیر شدند. با زحمات عملیاتی و اطلاعاتی، تقریباً تمام عناصر این اتحادیه که
به جنگلها و شهرهای دیگر فرار کرده بودند، دستگیر شده و خیلیهاشان بهعنوان
محارب و مفسد فیالارض، به دار مجازات آویخته شدند.
این حادثه از
چنان اهمیتی برخوردار بود که حضرت امام(ره) راجع به آن صحبت کردند و به خیال خام
دشمنان ملت دربارهی همراهی شهر آمل اشاره کردند و مردم شهر آمل را به واسطهی
مقاومتشان مورد تحسین قرار گرفتند این حماسه موجب شد تا دشمن و ایادی
داخلی آنها که به برخی خبرها و تحلیلهای غلط تکیه کرده بودند، به عظمت و جایگاه
این مردم پی ببرند. با این حضور، غائلهی جنگل که میتوانست تهدیدی برای نظام
نوپای اسلامی باشد، برطرف شد.
فرماندهی سابق
منطقهی مقاومت بسیج خوزستان