حماسه ی دلیر مردان آمل

بایگانی

 مهدی مهدوی از رابطین عملیات جنگل می گوید : بعد از حماسه ۶ بهمن عملیات ۱۳ خرداد اولین عملیاتی بود که منجر به آن شد تا مسئولین کشوری و استانی (منطقه۳) تصمیم گرفتند ستادی بعنوان ستاد جنگل تشکیل شود،  با تصمیم این ستاد پاسگاه جنگلی بلیران، سنگدرکاه و خشواش راه اندازی  شد و با تقویت افراد منطقه در صدد جستجو و تعقیب کمونیستها شدند. در آغاز جنگ تحمیلی از سوی عراق بیشتر نیرو های سپاه درگیر مناطق جنگی غرب و جنوب بودند و بیشتر نیروهای بسیج و پایگاه های مردمی مساجد درعملیات جنگل حضور چشمگیر داشتند.

حاج محمد رنجبر ( مسئول عملیات وقت ) می گوید:  بعد از واقعه ۶ بهمن سال ۶۰ در شهر آمل، ستاد جنگل تصمیم گرفته بود گشت را برای شناسایی جنگل اعزام نماید.گشت رزمی با تعقیب و گریز توانسته بود اطراف منگل دره که حدود ۲ ساعت بصورت پیاده از جاده هراز فاصله دارد را برای کمونیست ها ناامن کند ولی به لحاظ اینکه این دره از لحاظ سوق الجیشی و اشراف  بر نیروهایی که از پایین دره به سمت بالا حرکت میکردند به خودی خود یک بازدارندگی و سپر دفاعی ایجاد نمود و به همین علت افرادی که اقدام به انجام عملیات در روز ۱۳ خرداد۶۱ نمودند مورد حمله غافلگیرانه قرار گرفته و منجبر شهادت ۳ نفر از رزمندگان و زخمی شدن چند تن از آنها شد و با توجه به صعب العبور بودن منطقه و باقی مانده جنازه زخمی ها مورد شکنجه با سیگار تویط کمونیستها قرار گرفته اند و در نهایت با تیر خلاص به شهادت رسیدند.

غروب روز حادثه ما به اتفاق بعضی از دوستان رفتیم به موقعیت عملیات که بعد از گشت زنی به غاری رسیدیم که محل اسکان کمونیست ها بود از شواهد مشخص بود که تازه از آنجا گریخته بودند و سلاح های خود را در همان اطراف پنهان کرده بودند و به سمت تهران رفته بودند.

سید میرزآقا حسینی از رابطین جنگل می گوید : سه گروه ۱۵ نفره بودیم که روز ۱۲ خرداد از آمل به سمت خشواش حرکت کردیم.شب را در آنجا ماندیم عده ای از بچه در پاسگاه جنگلی خشواش و عده ای هم در تکیه خشواش شب را استراحت کردیم.صبح ساعت ۶  به سمت منگل دره حرکت کردیم و، ساعت ۱ بعد از ظهر رسیدیم یک گروه به سمت پرن رفت(گروه امیر اسکو محلی) گروه بعدی که رابط آن مرحوم حیدری بود داخل رودخانه منگل دره حرکت کرد، گروه سوم که ما بودیم به فرماندهی سروان اقاقیا به سمت شیمی کوه رفتیم.در گیری توسط گروه مرحوم حیدری که در داخل رودخانه در حال حرکت بود انجام گرفت و شهید حسن اسماعیلی همگروه ما بود و پس از مدتی درگیری با شلیک گلوله توانست دو نفر از کمونیست ها را به هلاکت برساند و یک نفر از بسیجی اهل محمود آباد که اسمش در خاطرم نیست یکی دیگر از کمونیست ها را به هلاکت رساند.صدای تیراندازی به حدی زیاد بود که ما فقط میدانستیم که گروه مرحوم حیدری درگیر است و توجهی به آمار تلفات نداشتیم و این درگیری تا ساعت هفت ادامه داشت و با تاریک شدن هوا در جنگل امکان در گیر شدن نبود و آنها هم به سمت مناطق بالاتنر حرکت کرده بودند و ماهم به سمت پایین دره آمدیم وبه سمت آمل برگشتیم.فردای همانروز به ههمراه نیروهای پشتیبان به محل درگیری  رفتیم پیکر ۳ شهید در کنار رودخانه با شکنجه فراوان وبریده شدن انگشتان یکی از شهدا که خاطرم نیست و آثار سوختگیها را دیدیم که جنازه ها را به پایین دره و به آمبولانس رساندیم و گروهی هم ۳ نفر از آنها را که دو زن و یک مرد بودند اطراف جنگل پرن دستگیر و به سمت آمل آوردیم و تحویل سپاه دادیم.

 

 

امیر قلی مهدوی از رابطین جنگل می گوید : به همراه نیروهای پشتیبان به موقعیت منگل دره برای برگرداندن جنازه ها رفتیم و نیروهای پشتیبان یک نفر از آنها را که هاشم نام داشت دستگیر کردند.طبق گفته ی خودش مسئول تدارکات بود، محل دفن مقداری از سلاح و مهمات را گفته بود و همچنین میگفت  بعنوان مسئول تدارکات سازمان در داخل کشور بود. من و آقای حشمت الهی بعنوان نگهبان او بودیم در جایی از جنگل نشسته بودیم و برادر الهی با اسلحه  مراقبش بود من از او پرسیدم که چرا دست به این کار زدید،او گفت من در یک پست دولتی در رژیم قبلی فعالیت داشتم و ماهانه ۸هزار تومان از دولت حقوق میگرفتم و با پیروزی انقلاب از کار خلع شده بودم و به گروهک منافقین پیوستم و سازمان به من قول داده بود پس از تشکیل حکومت جدید تو دارای مسئولیت می شوی. آنها برای ورود به سازمان شرایطی داشتند ابتدا آتشی  محیا میکردند و یک جلد کلام الله به دستت می دادند و با بی شرمی و وقاحت می گفتندآنرا در آتش بیندازید. ناگهان پس از شنیدن این حرف برادر الهی قصد شلیک به او را داشت که با مداخله من منصرف شد.

حاج امیر آذر برزین از رابطین جنگل می گوید : روز ۱۳ خرداد ۱۳۶۱ در پاسگاه جنگلی شاهزید مشغول گشت زنی بودم برای دادن پاره ای اطلاعات به پایین جاده و سوار ماشین به سمت آمل آمدم به محض اینکه به سپاه رسیدم آقای مهدی مهدوی به من گفت با تعدادی از نیروها به سمت منگل دره حرکت کن حدود ۵۰ الی ۶۰ نفر بودیم که از مسیر رستوران چهار فصل  به منگل دره رسیدیم.با جنازه ۳ شهید که با فاصل حدود ۵۰ متر با هم در اطراف رودخانه بود برخورد کردیم من  و حاج محمد رنجبر بالای جنازه شهید علی اکبر نعمتی که از بقیه دردآورتر بود زبانش را بریده و چشمهایش را از حدقه در آورده بودند و بدنش را با سیگار سوزانده بودند. حج محمد با چشمانی اشکبار کلاه خود را بر سر شهیدنعمتی کشیدو به من گفت اگر بچه ها این وضعیت را ببینند روحیش تضعیف می شوند و جنازه های دیگر هم تیر خلاص خورده بودند از شواهد معلوم بود که شهدا را زخمی به اسارت گرفته بودند و پس از شکنجه با تیر خلاص آنها را به شهادت رسانده بودند.

تحلیل من اینست از همان ابتدا که نیروها با آب گل آلود رودخانه متوجه حضور کمونیستها شدند و به دنبال آن به محل مورد نظر رسیدند اما با صحنه ای مواجه شدند که کمونیستهای زن و مرد در حال استحمام بودند.نیروها با توجه به دیدن این وضعیت با کمال جوانمردی و حیا به آنها مهلتی دادند تا از لحاظ وضعیت ظاهری موقعیت بهتری را پیدا کنند اما کمونیست ها با کمال ناجوانمرد به سمت سلاح های خود رفته و با همان حالت به رزمندگان جنگل تیر اندازی نمودند که موجب زخمی شدن ۳ یا ۴ نفر از این نیروها شد که با توجه به موقعیت جغرافیایی موجود کوهستان، پناه گرفتند و متاسفانه ۳ نفر از رزمندگان به نام های علی اکبر نعمتی ، حسن علیزاده و حسن بزرگی را نتوانستند به عقب برگردانن که شرح حال شهادت آنها توصیح داده شد.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی