هزاران سنگر خونین به پا شد که آمل مظهر نور خدا شد
و رنج و ظلم و بیداری به دست منافق مشربانی خود نما شد
ز اشک چشم آن پیر جماران چهل لاله ز مرغ تن رها شد
پرنده پر زده از لانه ی عشق به سوی معرفت پرواز ها شد
ز موج بحر دریای وجودی خدا داند شهیدان را ندا شد
وزیده باد هیهات جوانان که طوفانش به سوی اشقیا شد
میان غرش آن نوجوانان به رسم کربلا سقا فدا شد
رفیقان قدر این اسلام دانید شهیدان را به آن پیکار ها شد
شاعر: امین طبری
( هرگونه استفاده از این شعر بدون مجوز سایت، ممنوع می باشد
و رنج و ظلم و بیداری به دست منافق مشربانی خود نما شد
ز اشک چشم آن پیر جماران چهل لاله ز مرغ تن رها شد
پرنده پر زده از لانه ی عشق به سوی معرفت پرواز ها شد
ز موج بحر دریای وجودی خدا داند شهیدان را ندا شد
وزیده باد هیهات جوانان که طوفانش به سوی اشقیا شد
میان غرش آن نوجوانان به رسم کربلا سقا فدا شد
رفیقان قدر این اسلام دانید شهیدان را به آن پیکار ها شد
شاعر: امین طبری
( هرگونه استفاده از این شعر بدون مجوز سایت، ممنوع می باشد