بر خلاف گونههای قبلی مارکسیسم - لنینیسم که طبقه کارگر (پرولتاریا) شهری به عنوان اصلیترین منبع انقلاب تلقی میشد و دههای اطراف نادیده گرفته میشدند، مائو، جامعه روستایی را به عنوان اصلیترین نیروی انقلابی شناخت و گفت میتواند توسط پرولتاریا و پیشتازانش، حزب کمونیست چین رهبری شود. یک مدل موفق جنگ ممتد مردم روستایی کمونیست در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ بود که نهایتاً حزب کمونیست چین را به قدرت رساند. علاوه بر این، بر خلاف دیگر گونههای مارکسیسم لنینیسم که رشد صنعتی در مقیاس بزرگ، به عنوان یک نیروی مثبت انگاشته میشد، مائوئیسم رشد و توسعه روستایی را به عنوان اولویت خود برگزید. مائو احساس میکرد این راهکار در جامعهای که بیشتر مردمش روستایی هستند، حداقل در مراحل اولیه سوسیالیسم موفق خواهد بود.
بر خلاف بسیاری از ایدئولوژیهای سیاسی دیگر که شامل دیگر سوسیالیستها و مارکسیستها هم میشود، مائوئیسم شامل یک نظریه نظامی اساسی (ضروری) است و به طور واضح ایدئولوژی سیاسی اش را با استراتژی نظامی پیوند میدهد. در تفکر مائوئیست، «نیروی سیاسی از لولهٔ اسلحه میآید» (یکی از گفتههای مائو) و مردم روستایی را میتوان بسیج کرد تا «جنگی مردمی» را در یک نبرد مسلحانه که شیوهٔ جنگ چریکی را در سه مرحله به کار میگیرد، شروع کنند.
مرحله اول تجمع روستاییان و افزایش همکاری بین سازمانهای جنگ چریکی است. مرحله سوم شامل تغییر به شیوهٔ جنگ سنتی و معمول است. دکترین نظامی مائوئیست جنگجویان چریکی را به تمامی تشبیه میکند که در دریایی از روستاییان (که پشتیبانی لجستیکی را تأمین میکنند) شنا میکنند.
مائوئیسم بر «بسیج عمومی انقلابی» (بسیج فیزیک اکثریت گستردهای از یک جمعیت در تلاش برای سوسیالیسم)، مفهوم دموکراسی جدید و تئوری نیروهای تولید کننده که در مورد صنایع کوچک روستایی و مستقل از دنیای بیرون است (به یک پوشش رو به جلو مراجعه کنید)، تأکید میکند. در مائوئیسم، سازماندهی نیروی مردمی نظامی و اقتصادی برای دفاع از منطقه انقلابی در مقابل تهدیدات خارجی ضروری است، در حالی که تمرکز گرایی با انقلابیون هنرها و علوم آن منطقه، فساد را تحت یک مفهوم کلیدی که مائوئیسم را از دیگر ایدئولوژیهای چپ گرا (به جز مارکسیسم – لنینیسم) جدا میکند، این عقیدهاست که کشمکش طبقاتی در طول هر دورهٔ سوسیالیست (اجتماعی) به دنبل تضاد خصمانه بنیادی موجود بین سرمایه داری و کمونیسم، ادامه مییابد. حتی هنگامی که پرولتاریا (طبقه کارگر) از طریق یک انقلاب سوسیالیستی قدرت حکومت را به دست گرفتهاست، نیروی بالقوه برای حفظ کاپیتالیسم در دست طبقه بورژوا است. در واقع، جمله مشهوری دارد که: «حق با بورژوازی (در یک کشور سوسیالیست) است، اما فقط درون خود حزب کمونیست»، یعنی اینکه اگر جلو سران فاسد این حزب گرفته نشود، سوسیالیسم را دگرگون و وارونه خواهند کرد. دلیل اصلی انقلاب بزرگ فرهنگی پروتالیا نیز همین بود که در آن مائو مردم را مجبور کرد تا «ادارات مرکزی این حزب را بمباران کنند!» و کنترل حکومت را به زور از بروکراتهایی مانند لیو شائوکی و دنگ ژیائوپینگ که تصور میشد در مسیر کاپیتالیسم حرکت میکند، بستانند.
این شبیه به تئوری «استالینی» شدت گرفتن نزاع طبقاتی تحت تأثیر سوسیالیسم است. خلاصه تئوریهای مائو را در کتاب سرخ کوچک که به عنوان آموزش انقلابی به هر شخص در چین داده میشد، میتوان یافت. این کتاب شامل نقل قولهایی از مائو، از اولین روزهای انقلاب تا اواسط دههٔ ۱۹۶۰، درست قبل از شروع انقلاب فرهنگی است.
منبع: ویکی پدیای انگلیسی