ریشه پیدایش
حادثه آمل چه بوده است ؟
بسم الله
الرحمن الرحیم – درود بر روان تابناک شهیدان اسلام و سلام بر امام بزرگوار . ضمن
تشکر از برادران سپاه منطقه ۳ که بفکر تعیین یادنامه ای برای شهدای
حادثه آمل افتاده اند
.
پیدایش حادثه
آمل و حوادث نظیر آن را باید بطور اصولی در دو چیز دانست اول طمع و آزمندی رو به
تزاید امپریالیزم جهانی – بطور اعم – جهت به زیر ممیز کشاندن ملل محروم جهان . دوم
آزادی بی حد و حصر و حساب نشده دوران پس از پیروزی انقلاب ، که من به اختصار بطور
جداگانه در پیراون هر یک بحث می کنم.
می دانیم که
جهانخواران در بین کشورهای ضعیف نگاه داشته شده دارای منافع حیاتی هستند که اگر آن
منافع قطع شود کشورشان با بحران حتمی روبرو خواهد شد . طبیعی است که کشور
استعمارگر برای هر چه بیشتر چپاول کردن کشورهای ضعیف به لطائف الحیل گوناگونی توسل
می جوید ، و هر روز دامی تازه بر سر آنان می گستراند تا از این راه هر انقلاب و یا
نهضت ملی و مردمی را با دسیسه و حیله سرکوب کند حتی انقلاب های به ثمر رسیده را پس
از گذشت زمان از مسیر واقعی خود منحرف ساخته و جریان امور را بحالت اول بر می
گرداند
.
میدانداری تقی
زاده ها و میرزا ملکم خانها پس از انقلاب مشروطه و بروز و ظهور رضاخان میر پنج و
تاخت و تازهای مستبدانه وی و همچنین کودتای ارتشبد زاهدی جهت تثبیت موقعیت محمدرضا
خان این مهره بی اراده آمریکا برای سلطه مجدد امپریالیزم غرب در ردیف سلسله توطئه
های حساب شده استکبار جهانی است . در یک نگاه – اگر چه کوتاه – به عنوان نمونه
عبدالناصر و آن همه شعار و اعتراض او علیه بیگانگان ، اخراج انگلستان و ملی کردن
کانال سوئز و بنیانگذاری سازمان کشورهای غیر متعهدها بطوریکه قاهره پایگاه
انقلابیون و الهام بخش همه حرکت های ضد استعماری منطقه شده بود و نگاه دیگر به مصر
انورسادات معدوم و رفتن به بیت المقدس و فشردن دست دایان و بگین و در غلطیدن تمام
عیار به دامن آمریکا این حقیقت را روشن می سازد که آمریکا و بطور کلی جهانخواران
را اگر از در برانی از پنجره وارد می شوند . برای این کار در توبره خو.د مهره های
لازم را در اشکال گوناگون در اختیار دارد و در موقع مقرر آنها را بکار خواهد گرفت
. گاهی دخالت بی پروا و مستقیم در امور داخلی کشور دیگر راه حل به شمار می آید . اتحاد
شوروی را نگاه کنید که در افغانستان چه می کند ؟ و چگونه کشور مستقل و آزادی را
آلت دست خود قرار داده است . کار به جایی رسید که به راحتی آب خوردن مهره ای را که
خود با کودتا بر سر کار آورده بر می دارد و مهره دیگری را می گمارد . اگر از این
حفیظ الله امین خوشش نیامد نور محمد ترکی و اگر از این خوشش نیامد ، ببرک کارمل .
اگر از این یکی هم رنجیده خاطر شد یک دلقک دیگر ، مهره که کم نیست .
می بینید که
استثمار برای خود منطق و زبان مخصوص دارد که اگر فهمیدی بارک الله و اگر نفهمیدی
به زور تفهیمت می کنند و اگر مقاومت کردی هزاران انگ بر پیشانی ات می چسبانند :
کاپیتالیست های غربی وحشی و مخالف تمدنت می خوانند و سوسیالیست های شرقی به مدال
ارتجاع و ضد خلق مفتخرت می کنند
. بنابراین حق می
دهید همه کسانی که به شکلی در ایران دارای منافع غارتگرانه بودند از انقلاب و
اتخاذ مواضع اصولی آن برنجند و برای به زانو در آوردن این نهضت از هر آنچه که در
توان آنها است بهره گیرند
.
پر واضح است که
آمریکا و سایر غارتگران جهانی در راس همه مارهای رنگارنگ و خوش خط و خالی که در
آستین دارند ، از تجهیز و تحریک گروههای چپ آمریکایی حداکثر استفاده را می نمایند
. به همین دلیل انقلاب اسلامی ایران از بدو پیدایش خود با کار شکنی شدید و تقابل
خصمانه عده ای روبرو شد که سرسپردگی و وابستگی سران آنها به قدرت های جهنمی به
وضوح مشهود بود و هیچ زبانی را به جز زبان زور نمی فهمیدند .
به عقیده من
حادثه ای که در آمل اتفاق افتاده ار سلسله اقدامات زنجیره ای ضد انقلاب در ایران
بود که نظیر و نمونه آن را قبلا در کردستان و خئزستان و ترکمن صحرا مشاده کرده
بودیم
.
ما همگی را پشت
و روی یک سکه و سر و ته یک کرباس می دانیم .
یعنی این دست
استکبار جهانی است که این عروسک ها را علیه انقلاب و مردم کوک می کند خواه مستکبر
چپ و خواه مستکبر راست ، فرقی نمی کند . اما علت دوم یعنی آزادی بی حد و حصر و
حساب نشده . باید اذعان کنم که مسئولین جمهوری اسلامی در ابتدای پیروزی در جلوگیری
از هرج و مرج ، تحت تاثیر بعضی از مسائل و جریانات قاطعانه و حساب شده عمل نکردند
. در کجای دنیا و در کدام انقلاب اجازه داده شد که گروههای مخالف هرچه دلشان می
خواهد بگویند و بنویسند و در تمامی شهرها و روستاها دفتر و تشکیلات به راه اندازند
و اطاق دانشگاه ها و مدارس و ادارات را اشغال کنند و تنها در دانشگاه تهران ۱۶۰ اطاق را به اطاق جنگ مبدل سازند .
به نظر من این
شیوه که به گروههای مخالف آزادی بی حد و حصر داده شود نه انقلابی بوده است نه
اسلامی . البته این بدان معنی نیست که ما معتقد باشیم باید دهانها را بست و قلم ها
را شکست . خیر برخورد منطقی آراء و اندیشه های گوناگون یقینا موجب رشد تعالی جوامع
بشری است ، ولی آزادی بیان و قلم چیزی است و سوئ استفاده از این آزادی جهت سرنگونی
و براندازی نظام جمهوری اسلامی چیزی دیگر .
وقتی آزادی قلم
و بیان به ابتذال کشیده شود جامعه به سرعت به آنارشیسم رو می آورد و هرج و مرج
آنچنان ابعاد گسترده ای می یابد که دیگر هیچ کس جلودارش نخواهد بود . این میان چه
کسی است که ادعا کند برخورد گروهها با حاکمیت جمهوری اسلامی خواه در عرصه مطبوعات
و خواه در زمینه سخنرانی و اجتماعات برخوردی معقول و منطقی بوده است ؟
هتاکیها و
اهانتهای ورق پاره های منتشره از سوی گروهها که عمدتا توسط جارچی های عوضی بر سر
چهار راه و میدان هوار کشیده می شد اعصاب هر بیننده و شنونده مسلمان را به این
لحاظ که رکیک ترین فحش را به اصلیترین عناصر این انقلاب می دادند جریحه دار می کرد
. هر کس که اندک قدرتی از تحلیل و تبیین مسائل می داشت و همان نگاه اول به اوضاع
کوچه و خیابان در می یافت که این کشور آبستن حوادثی است که دیر یا زود مولود آن پا
به عرصه وجود خواهد گذاشت .
بنابراین لازمه
طبیعی آن همه آزادی بی بند و بارانه ، پیدایش تروریسم کوری است که در ابعاد و
اشکال گوناگونش گاهی خانم خانه دار را و زمانی بسیجی را وقتی هم بقال و قصاب و
کسبه جزء را ترور می کند و وقتی هم که خواست کار خیلی بزرگی انجام دهد نیمه شب ششم
بهمن سال ۶۰ به شهر آمل حمله می کند و شهروندان بی گناه و افراد غیر نظامی
را آماج گلوله های خود قرار می دهد
.
ارزیابی
مسئولین نسبت به نیروی ضد انقلاب در جنگل چیست ؟
این آقایان که
گویا از اتحادیه کمونیست های ایران بودند ( البته همانطوریکه اشاره شد همه سر و ته
یک کرباسند ) برای خود تحلیلهای آبکی وارداتی داشتند که مقیاس عمل آنان قرار گرفت
. اینها یک حادثه ای که فی المثل در آمریکای مرکزی اتفاق می افتد بی آنکه شرایط و
موقعیت آنجا را با ایران بسنجند و عوامل و موقعیت سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی دو
نقطه را تفکیک و تبیین کنند ، همان حادثه را در همان شکل و ماهیت با کلیه مقدمات و
مقارناتش در ایران قابل عمل و اجرا می دانند ، که این یک کاسگی معلول جزمیت فلسفه
حزبی است که بر اندیشه آنان حاکمیت دارد . مثلا در کتابها خواندند که فلان گروه
مارکسیست برای رهایی کشورش ابتدا از جنگل شروع و جنگل را مرکز عملیات پارتیزانی
خود قرار داد و بعدا به شهر آمد و مورد استقبال مردم قرار گرفت و حکومت سقوط کرد .
نظیر آنچه غرب گرایان و لیبرالها برای مبارزه با رژیم شاه مبارزات پارلمانی و
انتخابات آزاد و کنترل تدریجی مراکز قدرت و اشغال پستها توسط اپوزوسیون را مطرح می
کردند
.
حالا این تز و
دکترین در ایران قابلیت عمل و اجرا دارد و یا ندارد به این زبان بسته ها ربطی
ندارد آیا فرهنگ و مذهب مردم چه عامل تحرکی است و چقدر مقاومت ایجاد می کند و آیا
اصولا با بافتهای سیاسی – اجتماعی این مردم اینگونه کارها سازگار است یا نیست به
گروهها مربوط نیست جزمیت فلسفه حزبی حکم می کند که این کار باید انجام گیرد .
به او گفتند که
باید حمله کنی آن هم باید چشم و گوش بسته اجرا کند .
به عقیده من
نظام جمهوری اسلامی ایران با بافتی که دارد و با پشتوانه عظیم مردمی که به همراه
آن است و با سهم بزرگی که خود مردم بخصوص مردم بخش ها و روستاها در پیدایش آن
داشتند هرگز از ادا و اطوار پارتیزان مآبانه چند نفر آسیب نمی بیند . نه تنها آسیب
نمی بیند بلکه بر قوام و دوام آن نیز افزوده می شود.
بسیار مضحک است
که مارکسیسم در ایران از فرط عجله و دست پاچگی اصول و معیارهای خود را نیز مثل همه
جای دیگر زیر پا گذاشت از قبیل افغانستان که یک شبه بزور سر نیزه ارتش سرخ دو
مرحله از مراحل پنچ گانه تاریخی را که هر کدامشان حداقل دویست سال وقت لازم دارد (
به عقیده مارکسیستها ) پشت سر گذاشت و به مرحله کمونیستی ارتقاء درجه دارد و منتظر
پیدایش شرایط تاریخی آن نماند
.
آخر مگر نه این
است که طبق تعلیمات مارکسیستی چریک وقتی می تواند وارد عمل شود که اگر چریک را
ماهی فرض کنیم جامعه برای او به منزله دریا باشد و به راحتی دریا در متن و بطن خود
ماهی را جای دهد آیا به راستی جامعه ایرانی و بخصوص شهر آمل برای مهاجمین بصورت
دریا برای ماهی بود ؟ آیا مردم از تروریست ها حمایت و حفاظت می کنند ؟ جواب این
سوال ها را مردم آمل دادند .
البته با توجه
به اینکه جنگل دارای پوشش طبیعی است ممکن است همواره چند عنصر فراری را در خود جای
دهد . اما خزیدن چند نفر در عمق جنگل به هیچ وجه خطری برای نظام جمهوری اسلامی
نبوده و نیست
.
ضمن اینکه
برادران سپاه هوشیاری و مراقبت خود را بیشتر و بیشتر خواهند نمود .
واکنش مردم در
این حادثه به چه شکل بوده است ؟
همانطور که
گفتم اشتباه این آقایان در این بود که ایران را نظیر کوبا تصور کردند و به دنبال
این قیاس باطل بود که مرتکب آن جنایت شدند .
آنها در
تحلیلهای خود می گفتند که مردم در حالت انفجار به سر می برند و منتظر یک جرقه
هستند و این باید توسط یک گروه پیشتاز ایجاد شود . آن وقت این خود مردم اند که
دمار از روزگار رژیم در خواهند آورد . شبیه آنچه که در کوبا و نیکارا گوئه گذشت .
ولی از قیاسش خنده آمد خلق را . تمام تحلیلها و پندارهای آنان آنوقت اشتباه از آب
در آمد که با همان اندیشه و پندار شبانه وارد شهر شده و به بعضی از مراکز حمله
کردند . حضور گسترده مردم در عرصه نبرد فعالیت همه جانبه اقشار گوناگون مردم در
سرکوبی ضد انقلاب ، مجال اندیشه را از آنان گرفت . از طرفی برای مسئولین که مردم
را اینگونه در صحنه می دیدند غرور آفرین بود .
طبقات مستضعف و
بخصوص روستائیان بیشترین همت را به خرج دادند و چنان مشت محکمی بر دهان گروهک ها
زدند که قدرت نفس کشیدن را از آنان گرفت . جا دارد همینجا از اراده و تصمیم آهنین
آنان در سرکوبی مخالفین تشکر و قدردانی کنم . بهر حال ضد انقلاب در این ماجرا بیش
از گروهک اتحادیه کمونیست های ایران به منزله یک خودکشی باشد . چون جذب نیرو و
شکار افراد برای این گروه کار بسیار دشواری است و به زحمت می تواند اینجا و آنجا
چند نفر را فریب دهد .
در چنین شرایط
دشواری از دست دادن بیش از ۷۰ نفر از افراد رده بالا ضربه مهلکی بر
پیکر گروه بحساب بیاید . بهر حال آنچه که افتخار آمیز است ، اتحاد و اتفاق مردم با
حکومت است که مردم ما گوشه ای از آن را در درگیری با عناصر جنگلی در مقابل چشم
جهانیان به نمایش گذاشتند و با قطره قطره خون خود اثبات کردند که ضد انقلاب در
میان مردم پایگاهی ندارد
.