حماسه ی دلیر مردان آمل

بایگانی

1

آری اینک وقت جهاد است ، در بحران حوادث قد علم کردن و از عشق سوختن ، سوی حق پرکشیدن و اسلام را زنده کردن و اوج گرفتن روز شرافت است ، روز شهامت است روز تابع بودن از ولی امر یعنی خمینی بت شکن پرچم دار اسلام که زنده کننده راه پیروزمند حسین (ع) است . من هم راهم را انتخاب کردم . راه عدالت و انسانیت راه خدا و اسلام .

امام حسین ۱۳ قرن پیش فریاد می زد "هل من ناصر ینصرنی" و اکنون با صدای بلند فریاد می زنم لبیک لبیک ای ملت ای برادر و خواهر و هم سنگر به هوش باش به هوش . زیرکانه و عاقلانه بیاندیش . به سوی حق و به راه امام به پیش رو که راه عدالت است . دور از منافقین و چپ و راست و آمریکا و شوروی . ای آنکه هر دم می گویی "اهدنا الصراط المستقیم" یعنی خدایا مرا به راه راست هدایت فرما پس به راه راست که راه خمینی است پیش رو . و تنها وصیتم این است که امام را تنها نگذارید و مانند کوفیان نباشید که امام را تنها گذاشتند .
پدرم و ای برادرها و خواهرهایم برای من گریه نکنید و هرگز ناراحت نشوید، خطاب به خانواده ام می گویم: اگر من رفتم امام را که دارید به او افتخار کنید که چنین رهبری داریم ، پدر عزیزم من رفتم برای من گریه مکن برای اینکه من در راه اسلام جانم را از دست دادم و این از افتخارات بزرگ شماست .

پدرم نباید گریه بکنی ، و نباید ناراحت شوی باید خودت را قانع کنی از اینکه، من از علی اکبر که بالاتر نیستم . پدرم باید خوشحال شوی از اینکه من در راه اسلام جانم را از دست دادم یعنی در راه حق و حقیقت و یکتاپرستی . هیچوقت به شما تسلیت نگویند ، به شما تبریک بگویند از اینکه چنین فرزندی بزرگ کردی که او در راه اسلام جان خود را از دست داد .

1

برادرهایم باید دلیرانه در جلوی جنازه ام قدم بزنید و با مشتهای گره کرده خودتان بر دهان یاوه گویان بزنید و نه اینکه گریه کنید برای اینکه دشمن از گریه کردن شما سوء استفاده می کند .
بگفته امام خمینی ، ملتی که شهادت را سعادت می داند آن ملت پیروز است چه بکشند و چه کشته شوند . و خواهرانم زینب گونه در جلوی جنازه ام قدم بزنید و با مشت های گره کرده بر دهان یاوه گویان بزنید ، نه اینکه گریه کنید . دشمن از گریه کردن شما سوء استفاده می کند . وقتی که من شهید شدم مرا با لباسهای بسیج که بر تنم است دفن کنید . مرا در پائین محله دفن کنید و هر غروب به سر قبر من بیائید و یک فاتحه هم بخوانید تا مرا فراموش نکنید . ....
والسلام – سید رحیم عزیزی
وصیت نامه شهید رحیم عزیزی در بیمارستان امیرالمومنین ( ع ) تهران
سلام مرا به پدر و مادر و تمام برادران برسانید و بگوئید برای من غصه نخورند و راه انقلاب را پیش بگیرند و امام خمینی را تنها نگذارند ، که امام، امید امت است . به پدرم بگوئید که برایم گریه نکند من دیگر می روم خیالم راحت می شود .
پدر زیاد خسته شده خداوند انشاء الله او را اجر دهد . هیچوقت برایم گریه نکنید این همه شهید شده اند ، فقط همیشه مرا دعا کنید .
اگر خوب شدم حتما به جبهه می روم، اگر شهید شدم خیالم راحت می شود . بعد از شهادتم سر قبرم عکس امام را نصب کنید به همه بگوئید مرا ببخشند . به انجمن اسلامی محل بگوئید از من راضی باشند . شهید علی آرائی خوب جائی است ، دارد کیف می کند . من دیگر دارم می روم برایم اذان بگوئید . به خواهر و دامادم بگوئید سر نماز مرا دعا کنند . در نزدیکی شهرداری آمل در حالیکه داشتم سنگر درست می کردم از دست کفار تیر خوردم . چرا مردم را کشتید ای از خدا بی خبر ها ، ای بی همه چیزها . خدایا مرا ببخش .
والسلام – و در ساعت ۲۰:۲۰ روز ۱۴/۱۱/۶۰ به لقاء الله پیوست .
روانشان شاد و راهشان مستدام باد

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی