آری اینک وقت جهاد است ، در بحران حوادث قد علم کردن و از عشق سوختن ، سوی حق پرکشیدن و اسلام را زنده کردن و اوج گرفتن روز شرافت است ، روز شهامت است روز تابع بودن از ولی امر یعنی خمینی بت شکن پرچم دار اسلام که زنده کننده راه پیروزمند حسین (ع) است . من هم راهم را انتخاب کردم . راه عدالت و انسانیت راه خدا و اسلام .
امام حسین ۱۳ قرن پیش فریاد می زد "هل من ناصر ینصرنی" و اکنون با صدای بلند فریاد می زنم لبیک لبیک ای ملت ای برادر و خواهر و هم سنگر به هوش باش به هوش . زیرکانه و عاقلانه بیاندیش . به سوی حق و به راه امام به پیش رو که راه عدالت است . دور از منافقین و چپ و راست و آمریکا و شوروی . ای آنکه هر دم می گویی "اهدنا الصراط المستقیم" یعنی خدایا مرا به راه راست هدایت فرما پس به راه راست که راه خمینی است پیش رو . و تنها وصیتم این است که امام را تنها نگذارید و مانند کوفیان نباشید که امام را تنها گذاشتند .
پدرم و ای برادرها و خواهرهایم برای من گریه نکنید و هرگز ناراحت نشوید، خطاب به خانواده ام می گویم: اگر من رفتم امام را که دارید به او افتخار کنید که چنین رهبری داریم ، پدر عزیزم من رفتم برای من گریه مکن برای اینکه من در راه اسلام جانم را از دست دادم و این از افتخارات بزرگ شماست .
پدرم نباید گریه بکنی ، و نباید ناراحت شوی باید خودت را قانع کنی از اینکه، من از علی اکبر که بالاتر نیستم . پدرم باید خوشحال شوی از اینکه من در راه اسلام جانم را از دست دادم یعنی در راه حق و حقیقت و یکتاپرستی . هیچوقت به شما تسلیت نگویند ، به شما تبریک بگویند از اینکه چنین فرزندی بزرگ کردی که او در راه اسلام جان خود را از دست داد .
برادرهایم باید دلیرانه در جلوی جنازه ام قدم بزنید و با مشتهای گره کرده خودتان بر دهان یاوه گویان بزنید و نه اینکه گریه کنید برای اینکه دشمن از گریه کردن شما سوء استفاده می کند .
بگفته امام خمینی ، ملتی که شهادت را سعادت می داند آن ملت پیروز است چه بکشند و چه کشته شوند . و خواهرانم زینب گونه در جلوی جنازه ام قدم بزنید و با مشت های گره کرده بر دهان یاوه گویان بزنید ، نه اینکه گریه کنید . دشمن از گریه کردن شما سوء استفاده می کند . وقتی که من شهید شدم مرا با لباسهای بسیج که بر تنم است دفن کنید . مرا در پائین محله دفن کنید و هر غروب به سر قبر من بیائید و یک فاتحه هم بخوانید تا مرا فراموش نکنید . ....
والسلام – سید رحیم عزیزی
وصیت نامه شهید رحیم عزیزی در بیمارستان امیرالمومنین ( ع ) تهران
سلام مرا به پدر و مادر و تمام برادران برسانید و بگوئید برای من غصه نخورند و راه انقلاب را پیش بگیرند و امام خمینی را تنها نگذارند ، که امام، امید امت است . به پدرم بگوئید که برایم گریه نکند من دیگر می روم خیالم راحت می شود .
پدر زیاد خسته شده خداوند انشاء الله او را اجر دهد . هیچوقت برایم گریه نکنید این همه شهید شده اند ، فقط همیشه مرا دعا کنید .
اگر خوب شدم حتما به جبهه می روم، اگر شهید شدم خیالم راحت می شود . بعد از شهادتم سر قبرم عکس امام را نصب کنید به همه بگوئید مرا ببخشند . به انجمن اسلامی محل بگوئید از من راضی باشند . شهید علی آرائی خوب جائی است ، دارد کیف می کند . من دیگر دارم می روم برایم اذان بگوئید . به خواهر و دامادم بگوئید سر نماز مرا دعا کنند . در نزدیکی شهرداری آمل در حالیکه داشتم سنگر درست می کردم از دست کفار تیر خوردم . چرا مردم را کشتید ای از خدا بی خبر ها ، ای بی همه چیزها . خدایا مرا ببخش .
والسلام – و در ساعت ۲۰:۲۰ روز ۱۴/۱۱/۶۰ به لقاء الله پیوست .
روانشان شاد و راهشان مستدام باد