از روزگاران
کهن تا به امروز این نام ها بر روی آمل نهاده شده
است:اسکیان،آماردها،آماردیان،آمردها،علویان،ایالت طبرستان،هفت شهر،آمله،بام ایران
و آمل.آمل در دو دوره در زمان اشکانیان و علویان پایتخت ایران بوده است.و در زمان
مرعشیان و هشت دوره حکومت های ایرانی پایتخت طبرستان بوده است.
در مورد وجه
تسمیه شهر قدیمی آمل نظریات زیادی گفته شده که بیشتر آن ها بر این اعتقاد هستن که
نام اولین گروه از قوم آریای ها که اقوام ساکن کرانه جنوبی دریای مازندران آمارد
بودهاست. نام شهر آمل دگرگونشده نام آمارد دانستهاند.و بعضی ها بر این اعتقاد
هستند که آمل از کلمه اسک گرفته شد است که در آن زمان اشکانیان روستای فعلی اسک را
پایتخت اقلیمی خود کرده اند.
واژه آمل که
گونه دیگر آن آموی است، احتمالا از قبیله باستانی (آ)مردها یا (آ)ماردها گرفته شدهاست. مورخان
باستانی غربی نام این قبیله را مردی (mardio)
یا آمردی (Amardio) آوردهاند. آماردها قومی نیرومند و
جنگجو بودهاند و ناحیه فعلی آمل را به عنوان مرکز خود انتخاب نموده و نام خود را
بر نهادند و بعدها واژه «آماردها» به سبب کثرت تلفظ به آملد، آمرد و آمل بدل شد.از
نمونه های دیگر جنک آوری آماردان ، مبارزه سه ساله این قوم با فرهاد اول اشک پنجم
است که سرانجام منجر به شکست آماردان و تبعید آنان گردید. نیز وجه تسمیه این شهر
به سبب بنیانگزارش “آمله” نیز میتواند باشد، چنانکه در تاریخ
طبرستان ابن اسفندیار آمده است این است که اشتاد رستاق صاحب دختری زیبا می شود و
این دختر به خواب پادشاه بلخ کهن می آید و پادشاه بلخ دستور می دهد تا این دختر
جوان را پیدا کنند و بابت این امر جایزه خوبی دریافت کنند که این امر محقق نشد و
خود پادشاه بلخ به ایران می آید و بعد از جست جو زیاد این دختر زیبا را در دهستان
اهلم که در قدیم بندرگاه تجاری شمال ایران بود پیدا میکند و با شکوه مقام والا به
بلخ می برد و بعد آن پادشاه بلخ گفت ای دختر شاد باش و خواسته خویش را بیان کن و
او گفت در ولایت ما آبی است که هزهز رودخانه فعلی هراز نام دارد و خوب است به
دستور شما شهری در آنجا احداث شود که به دستور شاه در آن جا شهری آباد و با کاخ ها
و قصر ها و خانقاه ساختند و کناره آن را خندق کندند تا از دشمن آسیب پذیر نباشد و
این شهر به نام زن پادشاه شهر کهن بلخ ”’آمله”’ گرفته شد که معنی آن این است یعنی
تو را مرگ مباد.شهر آمل دارای چهار دروازه به نام های دروازه گیل ،دروازه
گرگان،دروازه کوهستان، و دروازه دریا و قلمرو بود.و نظریه دیگر این است که اردشیر
بزرگ می گوید هزاران سال ، پیش از آمدن آریاهای ایرانی به فلات ایران چندین گروه
مردمان بومی که چهار گروه آن مشهورترند در این فلات جای داشتند که چگونگی دوره های
پیشین آن چندان روشن نیست . نام یکی از این چهار گروه مردم بومی فلات ایران مرد
بود ، نام گروه مرد در نوشته ها
« مارد » یا «
آمارد » آمده که به زبان ایران و بومی مرد و آیمرد است و واژه های آمرت زبان
کهنسال ارامنه و مردی ، آی مردی ، جوانمرد ، جوانمردی ، گله و گیله مرد که امروزه
در سراسر مازندران و گیلان گویا است از نام باستانی این گروه سرچشمه می گیرد .
رابینو معتقد است در میان اقوام تاریخی مازندران یکی تیپرها بودند که در کوههای
شمالی سمنان اقامت داشتند ، آمردها که شهر آمل آمرد همان آمل است چنانکه پرد
همان پل می باشد به اسم آنها نامیده شد. ابن فریغون این شهر را نیکوترین و جامعترین
و آبادترین و پر آب ترین و پر علم ترین شهر سرزمین پارسیگویان شرح داده است: آمل شهریست عظیم و زیبا و پر آب و بزرگترین
مرکز علمی پارسیان و بزرگترین قلمرو حکومتی طبرستان است و او شهری است با خندق های
فراوان و مقر ملوک آریایی ها در طبرستان و جای بازرگانانست و خواسته بسیار
است و اندر وی علمای هر علمی بسیارند و افضل عرفا و آبهای روان است و از
وی جامعه کتان و برنج و دستار حنین و فرش و چوب شمشاد و حصیر طبری و طلا که به همه
جای جهان جای دگر نبود و از وی ترنج و نارنج خیزد و گلیم سپید و گلیم دیلمی زربافت گوناگون و کمیخته خیزد و از ی
الات چوبین خیزد و چون کفشه و شانه و شانه نیام و ترازو و خانه و کاسه ... و
از طلاهایش داغگین