حماسه ی دلیر مردان آمل

بایگانی

۵ مطلب با موضوع «خاطرات» ثبت شده است

حجت الاسلام علی اصغری مسئول کمیته انقلاب در 6 بهمن سال 60 در خاطرات خود بیان داشت : در صبح ششم بهمن اولین ساعات قبل از آنکه جنگلیها حالت نظامی بگیرند و در سنگرهای مشخص شده مستقر شوند و حمله را آغاز کنند ، مردم  حمله را آغاز کردند ، سیل جمعیت مردم از یک طرف و صدای شعار و تکبیر دسته جمعی مردم از طرف دیگر آنها را وحشت زده کرد و دست پاچه نمود، و می لرزیدند .

وی ادامه داد : حضوربی سابقه  مردم با دست خالی  چیزی بود که کمونیست ها  انتظارش را نداشتند .در هجوم مردم عده زیادی از افراد عادی که با سینه های  سپرکرده و دست خالی وارد درگیری شدند به شهادت رسیدند .

amin litkoohi

 هاشمی رفسنجانی می گوید : بعد از نماز، مقداری‌ ورزش‌ و مطالعه‌ کردم‌. ساعت‌ هشت‌ ونیم‌، جلسه‌ علنی‌شروع‌ شد. بحث‌ در طرح‌ دیوان‌ محاسبات‌ بود. تمام‌ نشد. ظهر گروهی‌ از افرادسپاه‌ بندر عباس‌ آمدند و از فرمانده‌ سپاه‌ منطقه‌ شکایت‌ داشتند که‌ به‌ نفع‌مجاهدین‌ انقلاب‌، نیروهای‌ خط امامی‌ دیگر راتصفیه‌ می‌کند.

عصر برای‌ پاسخگویی‌ وزرا به‌ سئوالات‌ نمایندگان‌ جلسه‌ داشتیم‌. آقای‌ محمد یزدی ‌اداره‌ کردند. به‌ خاطر کثرت‌ سئوالات‌، قرار شده‌ عصرهای‌ سه‌شنبه ‌جلسه‌ باشد تا عقب‌ افتادگی‌جبران‌ شود؛ البته‌ بعضی‌ از نمایندگان‌ اعتراض‌ دارندو این‌ را بی‌ اعتنایی‌ به‌ سئوالات‌ می‌دانند،ولی‌ چاره‌ای‌ نیست‌. اگر غیر از این‌عمل‌ شود، وقت‌ زیادی‌ را می‌گیرد و کارها بیشتر عقب ‌می‌ماند

amin litkoohi

 خاطرات شاهد عینی از حماسه آمل

حماسه‌ی شش بهمن‌ماه سال 60 آمل یکی از برگ‌های افتخار تاریخ انقلاب اسلامی ایران است. این حماسه موجب شد تا جبهه‌ی سومی که قرار بود به جبهه‌های جنوب و کردستان اضافه شود، در کمتر از 24ساعت، متلاشی شود. سردار سعادتی از جمله افرادی بود که به‌عنوان مسؤول بسیج شهرستان بابل در آن حادثه حضور داشت.

سرتیپ‌دوم پاسدار مهدی سعادتی می گوید : انقلاب اسلامی ایران به‌‌عنوان انقلابی نوپا شاهد حوادث و بحران‌های بسیاری بود که توسط دشمن طراحی و اجرا شد. از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به توطئه‌ی بنی‌صدر و منافقین، چریک‌های فدایی، واقعه‌ی طبس، کودتای نوژه و جنگ تحمیلی اشاره کرد. یکی دیگر از موضوعات، حضور در جنگل و به‌خصوص جنگل‌های شمال کشور بود.

amin litkoohi

1

سربداران، برداشت اشتباهی از مردم آمل داشتند

فرمانده وقت سپاه آمل سردار ناصر شعبانی بود. در آن زمان من در سپاه شهرستان نور حضور داشتم. سه گروه به جنگل های مازندران آمده بودند. اکثر مردم فکر می کردند همه گروه های معاندی که به جنگل ها آمده اند، منافقین بودند ولی با وجود اینکه منافقین در حاشیه جنگل ها بودند. گروه اصلی ای که درجنگل‌های مازندران حضور داشت، گروه سربداران بود. گروه سربداران یک گروه بیش از ۲۰۰ نفره ای بودند که در منطقه بالای امامزاده عبدالله آمل به نام عالیه کیا سلطان مقر زدند. این گروه دیدگاه و شعار خاصی داشتند. آنها می گفتند: ابتدا باید روستایی را بگیریم. بعد از آزاد شدن روستا شهر آزاد می شود و به ترتیب استان و کشور آزاد می گردد.

amin litkoohi

ما در شب ششم بهمن در یکی از پایگاه های چمستان مستقر بودیم. وقتی که صداهای تیراندازی را ساعت ۱۲شب شنیدیم، بلافاصله به اتفاق چند نفر به سپاه آمل رفتیم و در جریان درگیری قرار گرفتیم. ما می دانستیم آنها یک روزی به شهر حمله می کنند و ما هم آماده بودیم. آنها خودشان هم اعتراف کرده بودند که اصلاً قرار نبود در این ایام حمله کنند. از بس ما جنگل را ناامن کرده بودیم و تمایل به درگیری جنگلی داشتیم و به این یقین رسیده بودیم که اگر در جنگل با آنها درگیر شویم، ما پیروز میدان هستیم ولی آنها هم این پیش بینی را می کردند و تن به درگیری نمی دادند و می دانستند اگر جای آنها لو برود، به دنبال آن متلاشی و نابود خواهند شد.

amin litkoohi